در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر نمایش وداع با اسلحه

اگر یک نمایش دراماتیک نبود می توان گفت که ایراد دارد؟

یادداشت گونه ای از مهدی حبیبی تبار درباره نمایش " وداع با اسلحه " به کارگردانی شاهین سلطانی

وداع با اسلحه نمایشی ست به نویسندگی شهرام سلطانی و کارگردانی شاهین سلطانی که در ایام هفته دفاع مقدس در شهر قم به روی صحنه رفت.

فارغ از نکات فنی مربوط به متن این نمایش و کارگردانی و بازیگری آن، به جاست که به جهت پرداخت به موضوع دفاع مقدس و ارزش های آن و شهدای جنگ تحمیلی، از گروه اجرایی تقدیر و تشکر نمود. این موضوع هیچ گاه کهنه نمی شود و هرچه از اتمام جنگ تحمیلی می گذرد زوایا و مرایای مختلف و جدیدی از آن قابل واکاوی و پرداختن است.

اما اجرای نمایش وداع با اسلحه مانند هر اجرای نمایش دیگری از نقاط ضعف و قوت متعددی برخورداراست که در این مقال کوتاه سعی می شود به مهم ترین آن ها اشاره شود. ابتدا به رسم معمول ، از نقات قوت این اثر شروع می کنیم:

خلق تصاویر جذاب و زیبا با استفاده از نورپردازی و پارچه های کشسان که به عنوان متریال اصلی دکور صحنه، استفاده شده بود هر چند ایده نویی نیست ولی از نقاط قوت این اجرا به حساب می آید. البته پر واضح است که تصاویر زیبا باید با توجه به کلیت مفهومی اثر خلق شوند و کاربردی باشند که این مهم در اجرای نمایش وداع با اسلحه به خوبی مد نظر قرار گرفته شده بود.

نقطه قوت دیگر این اجرا موسیقی ساخته شده برای  اثر است که بسیار به فضا سازی و تقویت فضای حسی کمک کرده و رسالت اصلی موسیقی در یک اثر نمایشی را به درستی انجام داده است.

مهم ترین نقطه قوت نمایش وداع با اسلحه، بازی درخشان شایان سلطانی است. با توجه به این که نمایش از ابتدا تا انتها با یک کاراکتر پیش می رود و اصطلاحا مونولوگ است، شایان سلطانی به خوبی توانسته بود انرژی خود را برای 50 دقیقه اجرای یک نفس، بی آنکه لطمه ای به ریتم و تمپوی بازی وارد شود، مدیریت کند. موقعیت های حسی به خوبی از کار درآمده بودند و بازیگر این نمایش نشان داد از بدنی آماده و بیانی تربیت شده برخوردار است. اما با این همه از نظر نگارنده نقدی به بازیگری این نمایش وارد است که البته به کارگردانی و هدایت بازیگر نیز مربوط می شود که  بدان پرداخته خواهد شد.

کارگردان نیز در این اثر توفیق قابل توجهی در خلق تصاویر گیرا و جذب کننده داشت. تلفیق میزانسن با حرکات بدنی طراحی شده برای بازیگران فرم و استفاده از المان های آشنا جهت خلق فضای ملموس و قابل درک از توفیقات کارگردانی این اثر محسوب می شود.

اما در حیطه هدایت بازیگر به زعم نگارنده یک ایراد عمده به کارگردانی وارد است. مساله این است که وقتی بازیگر نقش یک شی را بازی می کند، صرف بسنده کردن به یکی دو المان حرکتی که در ابتدای کار و یکی دوجای دیگر دیده شد، کافی نیست. هیچ نشانه ی دیگری از این که بازیگر در حال ایفای نقش یک شی (اسلحه) است دیده نمی شود. اگر صدای صحنه حذف می شد، حدس اینکه بازیگر مشغول ایفای چه نقشی است تقریبا محال می نمود.

و اما در مورد متن این نمایش باید گفت که در این اثر صرفا با یک روایت مواجه هستیم نه یک متن دراماتیک. روایت یک اسلحه که صاحبش او را دفن کرده تا به دست دشمن نیافتد که یاد آور جمله معروف اسلحه ناموس سرباز است، می باشد.

اسلحه داستان آشنایی صاحبش با او، دلدادگی و رفاقتشان و درددل ها و البته جنگیدن ها و سرآخر وداع و جدایی شان را روایت می کند. لذا مخاطب با یک درام روبه رو نیست. درگیری و کشمکش وجود ندارد و بحرانی شکل نمی گیرد و شخصیت یا شخصیت ها رشد و نموی ندارند. این ها که گفته شد ویژگی های یک اثر دراماتیک هستند، اما اگر یک نمایش دراماتیک نبود می توان گفت که ایراد دارد؟

از نظر بنده جواب منفی است، زیرا اساسا سنت نمایشی ما ایرانی ها سنتی روایی است. دلیل آن هم این است که در این سنت سرگذشت نیاکان و قصه انسان های خِیر روایت می شود. داستان هایی که همیشه نتیجه آن برای همگان روشن است و همه چیز از قبل معلوم است. همیشه رستم قهرمان نیکی هاست. همیشه اباعبدالله(ع) و یارانش اوج خیر و خوبی هستند و همیشه پیروز نهایی در این سنت نمایشی مشخص و معلوم است. متن نمایش وداع با اسلحه هم روایت یکی از شخصیت های همیشه مثبت تاریخ این مرز و بوم است. اما مساله ای که وجود دارد این است که آیا امروز هم نمی توان قصه ای طراحی کرد حول همین محور خوبان، شهدا، اولیا و اوصیا و پهلوانان که بنیادی دراماتیک داشته باشد. جواب این سوال اما مثبت است.

اما نکته ی دیگر از آنجا که شخصیت اصلی روایت یک پرسوناژ نیست و شخصیت انسانی ندارد لذا استفاده از آرایه ی تشخیص(جان بخشی به اشیا) لاجرم همذات پنداری با شخصیت اصلی اگر نه محال، اما سخت می شود. همذات پنداری با یک شی هرچقدر هم که در طراحی ویژگی های انسانی خلق آن دقت شود باز هم کار آسانی برای تماشاچی نیست و به سختی می تواند خودش را به جای یک اسلحه تصور کند، با تجربه هایش همراه شود و لحظات حسی او را درک کند.

با این همه نویسنده در دیالوگ نویسی خوب عمل کرده است. دیالوگ ها دارای آهنگ و وزن گوش نوازی هستند و بعضا ترکیبات بدیعی در جملات تشکیل دهنده شنیده می شود. این ویژگی البته توام  با روانی ادای دیالوگ  ها توسط بازیگر است که این دو عنصر با هم کمک شایانی به حفظ ریتم و تمپوی اثر نموده است.  تنها مورد جزئی که در یک جای اثر به گوش رسید استفاده از واژه ی تراژدی برای شخصیت سید مصطفی قمی بود که به نظر نگارنده تناسبی با شخصیت طراحی شده نداشت. هرچند که این شخصیت صرفا روایت می شود اما همین  روایت هم بایستی به درستی اتفاق بیافتد. شخصیت سید مصطفی قمی طوری برایمان شخصیت پردازی شده که بعید به نظر می رسد با چنین واژه ای آشنایی داشته باشد.




نظرات کاربران