در حال بارگذاری ...

انسان‎ شدن رویای یک حیوان، نویسنده ماندن رویای یک انسان

یادداشت دکتر شاهترابی(دکترای تاریخ تمدن) برنمایش «مهندس واشینگ کلوز»

اگر «ویلیام فاکنر» نویسندگی حرفه‎ای را «عرق‎ریزان روح» و داستان‎هایش را دستاورد عرق‎ریزان جان و روان می‎دانست، امروز در اقلیم‎های توسعه‎نیافته نویسندگی را «زندگی دوزخی» باید شمرد. دوزخی که جسم و جان نویسنده را باهم عذاب می‎دهد تا نوشتن را از او بگیرد. نوشتن نه تنها نبض زندگی نویسنده که ضربانِ هستیِ تاریخ و مبدأ و آغاز دوران تاریخی آدمی است. پیش از نوشتن، انسان سردرگم است و تاریخ ندارد و نوشتن است که سنجه‎ی تاریخ و تمدن می‎شود. انسان بی‎نوشتن، انسان بی‎تاریخ و تمدن است.
«مهندس واشینگ کلوز» تئاتری به نویسندگی و کارگردانی «ابوالفضل بلغندر» روایتی از «زندگی دوزخی» نویسنده است، نویسنده‎ای که خانواده و جامعه‎ در شناخت و درکش ناتوانند و نویسندگی‎اش را تخصصی بی‎ارزش و بی‎ثمر می‎بینند؛ به همین سبب، اقتصاد زندگی را برایش مسئله‎ساز و او را وادار به کارهایی دور از جایگاه و منزلتش می‎کنند، کارهایی که حتی خودشان از نام‎بردن صریح‎شان شرم دارند! «مهندس واشینگ کلوز» فرصتی است برای اندیشیدن به مصائب نویسندگی همچنانکه در درون روایت اصلی‎اش سرگذشت بچه خوکی را روایت می‎کند که آرزوی انسان شدن داشت و می‎گوید: «انسان‎بودن سخت‌ترین رویایی است که یک حیوان می‌تواند آرزویش را داشته باشد…»




نظرات کاربران