در حال بارگذاری ...
نقد آریا باقری بر نمایش

«آهنگ‌های شکلاتی» از سوژه‌اش فراتر نمی‌رود

آریا باقری دانشجوی کارشناسی ادبیات نمایشی دانشگاه آزاد اسلامی در یادداشت هایی کوتاه ، به نقد آثار بیست و دومین جشنواره استانی تئاتر قم پرداخته است.

«آهنگ‌های شکلاتی»

نویسنده: مرحوم اکبررادی

کارگردان: مصطفی قربانیان

«آهنگ‌های شکلاتی» از سوژه‌اش فراتر نمی‌رود. هرچند که بعید است متنِ صرفِ برای «اکبر رادی» بوده باشد چرا که بیشتر به یک برداشت آزاد شباهت دارد. فیکس‌شده در یک قسمت از پارک است و همین مساله اثر را دچار یک ناموزونیِ زمانی و مفهومی کرده‌ و آن‌را از متنِ مکتوب به متن‌نمایشی هدایت نمی‌کند. گویی همه چیز در صحنه منبسط می‌شود. این انبساط نه ایجاب‌های متنی را کفایت می‌کند و نه ضروریات نمایشی را. اثر از بن‌ برای پند و موعظه آمده‌است و موضعش در اندرزهای پرگوی ضد و نقیض خلاصه می‌شود. لذا با اسامیِ بزرگی چون «برگمان/نیچه/کافکا» و امثالهم بازی می‌کند تا جهانی تعلیمی خلق کند اما از گپ زدن بر روی نیمکت فراتر نمی‌رود. هیچ‌کدام از عناصر دکوپاژش متنی نیست و ایجاب متنی ندارد، از لانهٔ کبوترِ بدون کارکردِ بالای چراغ برق گرفته تا دوچرخه‌ و کتبِ (مثلا) ضاله‌ای که هیچ‌گونه مفهوم نمایشی‌ای - از برای پیشبرد قصه - ندارند. در اسلوب روایت، اثر مبتلا به خلأیی‌ست که شخصیت‌هایش هیچکدام زیست و منیت(ایگو) ندارند. و [روایت نانهاده‌‌اش] سعی دارد از زیرچتر نهانِ روشنفکری - که فاقد ایجاب‌است - با مکالمات تعلّمی و نصیحت‌گونه‌اش، بحران‌های معنایی و هویتی را سامان بخشد. بنابراین دو شخصیت تختی که گویای دو نسل امروز و دیروز است طرفیم که  کنش‌ هیچکدامشان بستر ندارد و منش نمی‌سازد. چطور ممکن است که جوانکی نخست از دست مأمور فرار کند اما هنوز هیچ‌اتفاقی نیفتاده باهم سر ورزش‌کردن و نوع غذای باقالی‌پلو گفتگو و بگو بخند راه‌‌ بیندازند. دیالوگ‌ها در نمایش گفته نمی‌شود بلکه در دهان شخصیت‌ها کاشته شده‌است. اگر موسیقیِ سازدهنی را بعنوان اکسیری که فضای تهیِ بین دو شخصیت‌ را تلطیفی حسی می‌کند نادیده بگیریم؛ بازیگران (شخصیت‌ها) فاقد قوهٔ سکوت‌اند. حتی قادر به حفظ مواضع خود نیز نیستند. تنها یک رخ به رخ شدن کافیست تا کاراکتر متحول شود. بماند که اساسِ صمیمیت و گرم‌گرفتن‌شان بی‌مایه و مبناست اما این همان سرمشق کهنهٔ مرشد و مرید شرقی‌است که گویی می‌توان با گفتگویی خردمندانه همه چیز را حل و فصل نمود. آن هم با تمهید صرفا یک پیرهنِ همشکل جوانک قصه تا سرنوشت او بسان سرنوشت مردِ میانسالی که بی‌هیچ علتی دوچرخه تعمیر می‌کند و بسان معلم‌ها حرف می‌زند نشود.




نظرات کاربران