مرگ پایان کبوتر نیست
دلنوشته ی محمدجواد حسینی القمی ، درباره ی درگذشت مرحوم استاد علی تفضلیان
محمد جواد حسینی القمی ، نویسنده و کارگردان تئاتر ، دلنوشته ای را درباره ی درگذشت استاد فرهیخته ، حاج علی تفضلیان منتشر کرد
مرگ پایان کبوتر نیست ...
دلش شکست وقتی جوانی نورسیده به او گفت : هان! ای هنرمند پیشکسوت و ای معلم فرهیخته و بازنشسته، در دوران پیری این عناوین به چکار آید!؟ نه نانی بابتش دهند و نه آنچنان که باید اعتباری بخشند. دوران تو بی حاصل گذشته است و امروز تو هستی و دیگر هیچ.
آن ایَام تنِ هنرمند حکایت ما به علت بیماری رنجور شده بود و تابِ جدال لفظی با جوان را نداشت.بنابراین ذکری زیر لب زمزمه کرد و خاموش ماند و از جوان گذشت.آن روز و روزهای دیگرگذشت و سرانجام هنرمند درگذشت.
خبر رحلت او در شهر پیچید.مراسم تشییع و ختم و بزرگداشت هنرمند با شکوه کم نظیری برگزارشد.جوان نیز کنجکاوانه در جملگی این مراسم حضور داشت و از وصف مدیران و هنرمندان شهر درشگفت ماند. آنها مرحوم را حضرت استاد خطاب میکردند... یکی میگفت: آن مرد شریف الفبای هنرتئاتر را به من آموخت و دیگری میگفت: او نمونهای از یک هنرمند متعهد بود و سومی میگفت :بخشی از علم و هنر و ایمان خود را از استاد تفضلیان آموختهام.
اشک از گونه های جوان جاری شد.او لحظهای اندیشید و به خود نهیب زد و گفت :ای دل غافل،چه گوهری داشتیم و قدرش را ندانستیم...
مهمترین سرمایه و عزت آن هنرمندِ پیشکسوت نه ثروت دنیا و نه لوح و تندیسهای هنری، بلکه مجموعهای از ارزشهای معنوی بود که در قلب و دل دیگران به یادگار گذاشته بود و آن در یک جمله: "درس خوب زیستن بود."
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
روحش شاد و یادش گرامی
یکی از هنرجویان آن عزیز سفر کرده : سید جواد حسینی قمی